معبر سايبري معبر سايبري معبر سايبري معبر سايبري

ته خاکریز. هر کس می خواست او را پیدا کند، می رفت ته خاکریز. جبهه که آمد، گفتند بچه است؛ امدادگر بشود.
هر کس می افتاد داد می زد: " امدادگر ...! امدادگر ..." .
اگر هم خودش نمی توانست دیگرانی که اطرافش بودند داد می زدند: " امدادگر ...! امدادگر ..." .
خمپاره منفجر شد؛ او که افتاد دیگران نمی دانستند چه کسی را صدا بزنند. ولی خودش گفت: یا زهرا ... یا زهرا ...




ارسال توسط خوشخو

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 50 صفحه بعد

آرشیو مطالب
همسنگران
امکانات جانبی